سلحشوران یک تاریخ دروغین

نویسنده: فواد عبداللهی

تاریخ انتشار: ۲۶ مه ۲۰۲۲

اخیرا به بهانه سالگرد «پیروزی» اصلاح‌طلبان به رهبری خاتمی در ۲۵ سال پیش، در برخی از محافل بازمانده «اپوزیسیون» ملی- مذهبی در خارج كشور هم نوستالژی خاتمی و دو خرداد ۷۶ عود كرده است. غافل از این‌كه این‌روزها خود خاتمی، دست به سینه‌ترین موجود دنیا در برابر «آقا» است، ترحم انگیزترین مخلوق دنیاست و مدت‌هاست كه كارت اصلاح‌طلبان سوخته است. اما در میان سلحشوران این طیف دوم خردادی، از آقای فرخ نگهدار بشنویم كه فرموده‌اند: «رفتار خاتمی با ایران، جهان و بویژه با مخالفان بهترین كلاس درس تاریخ است برای ما ایرانیان كه ظرفیت‌های خود را بشناسیم، بی‌هنگام و بی‌گدار برای «گذار» به آب نزنیم.»
در تاریخ معاصر، كمتر طیفی تحت نام معترض، «اپوزیسیون»، «اصلاح‌طلب» و با عینك «درس‌آموزی از تاریخ»، در ابراز حقارت و بندگی بر درگاه جمهوری اسلامی، به میزان این طیف توده – اكثریتی و اصلاح‌طلب رانده شده از حاكمیت در ایران، كمر خم كرده و آستان بوسیده است. این‌ها «همه با هم»، زیر عبای هر حاكمی كه دو روز بیشتر به عمر منحوس جمهوری اسلامی افزوده باشد، تكیه زده‌اند. همه ما بیاد داریم كه چگونه از جانب این طیف، رفسنجانی لقب «سردار سازندگی» گرفت و شهردار هوادارش در تهران امیر كبیر معاصر، پاسدارانی مانند امثال گنجی» پهلوان ضد استبداد»، شیرین عبادی قهرمان «حقوق بشر»، خاتمی سردار خوبان و روحانی «كلید»دار گشایش اقتصادی به هزار و یك لقب مفتخر شدند تا به «ملت» فروخته شوند. رجوع امروز این‌ها به خاتمی و تجلیل از «دستاوردهای مردی با عبای شكلاتی» آن‌هم در زمانه‌ای كه جامعه از دیماه ۹۶ به این سو در ابعاد میلیونی اعلام كرده است كه «اصلاح‌طلب و اصول‌گرا، دیگه تمومه ماجرا»، قطعا نه از سر ذكاوت كه از سر درماندگی و نوستالژی آغشته به كودنی است. ظاهرا آقای نگهدار از این تاریخ درسی نگرفته است. امروز لشكر بی‌سرباز این‌ها، صرف‌نظر از این‌كه روزی با «امام» بوده‌اند یا نه، كسی را كشته‌اند یا خود قربانی بوده‌اند، صرف‌نظر از این‌كه دینی داشته‌اند یا بی‌دین بوده‌اند، پرچم دست‌شان همان پرچم تکه‌ پاره‌شده خاتمی و همان كهنگی است. خاتمی مهره دست به سینه حاكمیت نظام اسلامی نه هوادار جارو كردن اسلام بود، نه نماینده پاك كردن فرهنگ عقب‌مانده از این مملكت، نه هوادار برابری زن و مرد بود، نه برای رفاه و زندگی مردم زحمتكش جامعه كاری كرد، نه چكه‌ای آزادی را تحمل کرد و نه مدعی مدال‌هایی است که آقای نگهدار به گردن او می‌آویزد. این ویژگی‌ها تنها برای پرچم‌شدن نیروهای هوادار كهنگی و هواخواه جمهوری اسلامی كافی بودند. امثال خاتمی را به عنوان پرچم سیاسی دفاع از كهنگی به خورد جامعه دادند. در واقع خاتمی، قهرمان و رهبر جنبش ملی- مذهبی، از اصلاح‌طلب درون حکومتی و «نهضت مقاومت» تا طیف راه کارگر و جریان اکثریت و … بود. جنبشی که دفاع از نظام اسلامی را بر «گذار» از آن ترجیح می‌دهد و در این راه جانفشانی‌ها کردند و هنوز هم از این كوزه همان برون تراود كه در اوست.

خوشبختانه طیف ملی- مذهبی و امثال آقای نگهدار، این بندگان «گناهكار» نظام كه هنوز كه هنوز است از طرف هیچ‌یك از مقامات، برگه‌ای برای عفو «گناهان» گذشته‌شان دریافت نكرده‌اند، شناخته شده‌تر از آنند كه نیازی به افشاگری داشته باشند. بالاخره شمع وجود این سنت گندیده ملی- اسلامی در تاریخ مبارزات سیاسی ایران در دیماه ۹۶ با عبور توده‌های وسیع مردم شهری از هر دو بال نظام، خاموش شد و تاریخ «اپوزیسیون»بازی این طیف ملی- مذهبی و سیاست رضایت‌دادن به جمهوری اسلامی به‌سر رسید. امروز مردم ایران این جناح را در قامت واقعی‌اش، نه در مقابل حاكمیت كه پاره تن حاكمیت می‌بینند و قضاوت می‌كنند. مردم ایران تاریخ را نه با عینك اصلاح‌طلبان و تولیدات بنجل وطنی آن از جنس آقای نگهدار و طیف توده – اكثریت كه با چشمان باز خود و از دریچه آرمان‌های جنبش سوسیالیستی طبقه كارگر می‌بینند. جنبشی كه امروز در هر كوی و برزن با ادعانامه «حاكمیت شورایی» به اهتزاز درآمده است.

بزرگ‌ترین خطر اجتماعی از نظر این طیف وقوع انقلابی است كه به رهبری كمونیست‌ها، پایه‌های جمهوری اسلامی و محصولات جانبی‌اش را سست و جارو كرده و تغییرات اساسی و رادیكال در جامعه ایجاد كند. چهل سال طبل هواداری این‌ها از مناسك انتخابات در ایران و ایجاد تغییراتی لطیف در نظام و قوانین متحجر اسلامی برای جلوگیری از همین «خطر» اجتماعی بوده است. امروز با تغییر توازن قوای موجود میان حاكمیت و مردم كه به یمن حضور قدرتمند ما سوسیالیست‌ها و طبقه كارگر در تحولات سیاسی ایران ایجاد شده است، علاٸم زیادی هست كه نشان دهد كه نسل انسان آزادی‌خواه و آگاه امروزی در ایران می‌خواهد متر به متر این مملكت را از تابوهای بو گرفته، از قهرمانان ساخته شده طبقه حاكمه، از امامان و خدایان و قدیسان علم شده، از سنت‌ها و ارزش‌های پوسیده، و از تاریخ و افتخارات پوچ و كذایی ملی و مذهبی پاك كند. علت سوختن كارت اصلاح‌طلبان و ملی‌گراهای راست و چپ هم از همین خیزش نسل امروز به ایجاد تغییرات ریشه‌ای در مناسبات اجتماعی است.

اینها می‌دانند كه دوران عروج طبقه كارگر و كمونیسم كارگری در تحولات ایران شروع شده است. می‌دانند كه این جنبش می‌خواهد جمهوری اسلامی را نه با كارت مصدق و خاتمی بلكه با آلترناتیو سوسیالیستی طبقه كارگر بزند. می‌دانند كه قیام گرسنگان می‌تواند كبریت به خرمن بورژوازی ایران بزند. می‌دانند كه دعوا تنها علیه فرهنگ اسلامی و شرقی نیست، تنها علیه بی‌حقوقی زن زیر سنن ملی – مذهبی نیست، بلكه علیه تبعیض و فقر و گرسنگی زیر سلطه سرمایه‌داری است، علیه اخلاقیات و مناسبات خیلی «خودمانی» این‌ها است. علیه ناموس‌پرستی و فرهنگ پوسیده مردانگی است، برای جارو كردن خرافه‌های تاریخی و غیرتاریخی «اقوام»، «مذاهب» و «ملل» باستانی است، برای پاك كردن ریشه‌های حماقت و جهل و نادانی است و ….

این‌ها بو كشیده‌اند كه در نبردی كه هم‌اكنون آغاز شده است، كمونیسم و آلترناتیو شورایی قدرتمندترین وسیله رسیدن این مردم به آرزوهایشان است. دار و ندار پوسیده این طیف مفلوك پرو-حكومتی بر باد است. هر تحرك و اظهار نظر این طیف و حواریون نظام در شرایط امروز، در مقابل جامعه تشنه رفاه، آزادی و برابری آتش به كسب و كارشان می‌زند. این‌ها با دستان خود دكان‌شان را تخته كرده‌اند. زبان که به سخن می‌گشایند هوی مردم را تحویل می‌گیرند. این‌ها با هر جست و خیزشان حول نوستالژی دوم خرداد، در عمل به نفع آلترناتیو حاكمیت شورایی طبقه كارگر تبلیغ می‌كنند و وجاهت آن‌را در مقابل آلترناتیوهای گندیده خود نشان می‌دهند. با عبور جامعه از جمهوری اسلامی، این طیف سرش بی‌كلاه مانده است و دیگر ابزاری برای دور كردن «خطر» كمونیسم و طبقه كارگر از ذهن كنجكاو جامعه در اختیار ندارند. تنها اپوزیسیونی كه امروز در جامعه ایران در مقابل جمهوری اسلامی قد علم كرده است سوسیالیسم طبقه كارگر است. جنبشی كه محصول كار قهرمانان «وطنی» و اصلاح‌طلب نیست، امتزاجی از عدل علی و شرق‌گرایی شریعتی و ناسیونالیسم ایرانی و رشادت‌های ضدامپریالیستی ملیون «جهان سومی» نیست. جنبشی كه عشق به مرز و بوم و آب و خاك و پرچم را نشان عقب‌ماندگی و عین خرافه می‌داند. نقطه حركت جنبش سوسیالیستی اخیر در ایران، انسان و كرامت انسانی است و نقطه حركت و مقدسات این آقایان خرافه جمهوری اسلامی است.

شانسی كه خاتمی و آقای نگهدار آورده‌اند اینست كه در پیشروی طبقه كارگر در ساحت سیاسی ایران و در این وانفسای جمهوری اسلامی، فرمان حاكمیت را در دست ندارند و مدت‌هاست به حاشیه تحولات سیاسی و اجتماعی پرت شده‌اند. این‌ها تاب مقاومت در برابر دو اعتراض دانشجویی در ۱۸ تیر ۷۸ را نیاوردند، چگونه امروز در برابر توفان توقعات فروكوفته مردم ایران به سكانداری طبقه كارگر دوام خواهند آورد؟! خاتمی خود بهتر از هر كسی می‌داند كه بخت كه برگردد فالوده دندان می‌شكند. راهی برای بازگشت اصلاح‌طلبان رو به موت به عرصه سیاست متصور نیست؛ كسی كه در دوران پایانی عمر جمهوری اسلامی نقش سرباز ژاپنی را می‌خواهد بازی كند كبریت به آتیه نداشته خود زده است. این بهترین كلاس درس تاریخ برای آقای نگهدار است و از ما گفتن كه بی‌گدار در این اوضاع به آب نزند. 

Share on print
Share on twitter
Share on telegram
Share on email