پشت پرده کنفرانس ورشو

نویسنده: فواد عبداللهی

تاریخ انتشار: ۲۱ ژانویه ۲۰۱۹

اواخر بهمن ماه امسال قرار است ایالات متحده آمریکا با میزبانی لهستان در پایتخت این کشور کنفرانسی تحت نام ”صلح و امنیت خاورمیانه“ برگزار کنند. بهانه ”نفوذ منطقه ای جمهوری اسلامی“ در این کنفرانس قرار است کاتالیزوری در جهت تعمیق  بیشتر شکاف و جنگ اقتصادی و سیاسی بین آمریکا و اروپا باشد؛ همه میدانند که جایگاه خاورمیانه برای آمریکا و اروپا به محل حل و فصل رقابت ها و تخاصماتی که اتفاقا ریشه آن نه در خاورمیانه بلکه در خود غرب است، تبدیل شده است. برخلاف تبلیغات اپوزیسیون راست ایران از رضا پهلوی تا سازمان مجاهدین خلق که خود را در جلوی ویترین آلترناتیوسازی عموسام چیده اند اما این کنفرانس پرده از واقعیات دیگری برمیدارد.

خاورمیانه بیش از این جایی برای وحدت بورژوازی غرب به سرکردگی آمریکا نیست. شکست سیاسی آمریکا، اروپا را از نظر سیاسی از حوزه فرمانبرداری آمریکا خارج کرده و به جلو صحنه آورد. نه فقط نقش رهبرى آمریکا، بلکه خود نهادهایى که محمل و ضامن هژمونى آمریکا بوده اند، نظیر ناتو، هردم زائدتر و بیخاصیت‌تر بنظر میرسند. انگار کل سیاست خارجى آمریکا جهت و تمرکز خود را از دست داده است. حتى برخى از سر سخت‌ترین سلحشوران ”نظم نوین جهانی“ در راست سیاست آمریکا، امروز به سکوت تن داده اند.

بدین لحاظ بهانه ”نفوذ ایران در منطقه“ نه تنها به دولت آمریکا امکان نمیدهد که براى معکوس کردن این روندها در مقابل رقبا بار دیگر مانند دوره ”جنگ خلیج“ وارد عمل شود و”اعاده رهبری“ کند بلکه بیشتر شبیه یک بالماسکه است. شکست جهان تک قطبی و تولد جهان چند قطبی، واقعیت وجودی خود را ورای همه جنگها و تخریب های گذشته، به جهان سرمایه تحمیل کرده است. بر متن این اوضاع، کنفرانس ورشو قرار است قطب آمریکا و متحدین اش را فعلا در مقابل اروپا بخط کند. همین!

در این میان همانطور که اشاره کردیم، مانور اپوزیسیون راست ایران حول کنفرانس ورشو و بزرگ نمایی ”خطر“ حمله نظامی به ایران دیدنی است؛ ناگهان جناب رضا پهلوی که تا دیروز مدافع سرسخت حمله نظامی به ایران بود و کفش و کلاه کرده بود چلپی ایران شود و نشد، اخطار میدهد که راه مواجهه با ایران از حمله نظامی نمیگذرد. نهایت آمال ایشان اینست که در یک خلاء قدرت سیاسی در ایران، بدون حضور قدرتمند مردم و کمونیستها و طبقه کارگر در میدان، بتواند از نیروهای درون حکومتی یارگیری کند و با یک ”انقلاب نارنجی“ و ”مسالمت آمیز“ پس از مرخص شدن بخشی از سران حکومت و تحویل دادن دولت و ارگانهای حاکمیت به ایشان، مردم ایران نیز مانند یوگوسلاوی و اوکراین و عراق به ”دمکراسی“ و رهایی میرسند!! این پرچم ”برافراشته“ جنگ سردی قرار است به نجات مردم ایران بشتابد!

جناب پهلوی! این نوع آلترناتیو جنگ سردی و پرچم کمونیسم ستیزی در قلب کمپ پیروز آن، یعنی غرب، به ته رسیده است. برافراشتن آن توسط شخصیتهای جهان سومی عقبمانده از قافله جهانی، بخصوص علم کردن آن در ایرانی که در آن طبقه کارگر، چپ و کمونیسم آن، بلقوه و بلفعل، همین الان یک جنبش قدرتمند و در میدان است، اگر غیر ممکن نباشد ساده نیست.

رضا پهلوی اگر میخواهد واقعا آلترناتیوی باشد که کمپ آمریکا روی آن حساب باز کند باید به سازمان مجاهدین خلق دگردیسی کند. آلترناتیو نزد آمریکا، آنهم آمریکای ترامپ، چیزی جز داعش، ارتش آزاد سوریه، جبهه النصر، سازمان مجاهدین خلق، باند عبدالله مهتدی و حزب دمکرات آقای هجری و … نیست. قیافه و پز مدنی و مدرن و ”مسالمت آمیز“ بخود گرفتن جایی در آلترناتیوسازی های ”جامعه بین المللی“ ندارد. اگر کسی یا جریانی مشتاق است روی کول ”جامعه بین المللی“ به نان و نوایی برسد باید میان جبهه سناریو سفیدها با جبهه سناریو سیاه ها، گزینه دوم را انتخاب کند؛ اینجا دیگر مسله بر سر انتخاب است؛ به همین سادگی!  بدین لحاظ، همیشه شانس سازمان مجاهدین و کنتراهای قومی از قماش سازمان عبدالله مهتدی برای پذیرفته شدن بعنوان آلترناتیو در کمپ آمریکا بیشتر از رضا پهلوی و جمهوری خواهان و مشروطه خواهان است. این جمعیت از نظر سیاسی بی آینده فقط و فقط برای قیچی کردن پروسه قدرتمند شدن و قدرت گیری پایین، محرومین، طبقه کارگر، زنان و جوانان و دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب، به میدان آمده اند. این رگه راست جهان سومی دیر به بازار آلترناتیوسازی توسط غرب رسیده است.

آنچه نسیم آن همین امروز در ایران در وزش است، عروج طبقه کارگر و سوسیالیسم در صدر تحولات سیاسی است. این جنبشی است که نه برای ”سکولاریسم“ قسطی، نه برای سیاست ”نافرمانی مسالمت آمیز“، و نه برای خشونت قانونی ناتو و سازمان ملل، به حرکت درآمده است. این جنبش قدرت خود را از اعتراض قائم به ذات مردم و دخالت اجتماعی مردم در سرنوشت خویش میگیرد.

این جنبش قدرت خود را نه از آزادی به شکل یوگوسلاویزه شدن ایران و نه انقلابات نارنجی، بلکه از یک انقلاب اجتماعی میگیرد. این جنبش محصول حمله مستقیم پایین به بالاست. بروی پرچم سرخ این جنبش نوشته شده است: زنده باد انقلاب کارگری!

Share on print
Share on facebook
Share on twitter
Share on linkedin
Share on google
Share on pinterest
Share on tumblr
Share on telegram
Share on whatsapp
Share on email