درب این منجلاب را ببندید

نویسنده: فواد عبداللهی

تاریخ انتشار: ۱۸ ژوٸن ۲۰۱۸

روز شنبه ۹ ژوئن در دانشگاه جورج واشنگتن، کنفرانسی تحت نام “ائتلاف اپوزسیون ایرانی” برگزار شد.

در ادامه خواهیم دید که شرکت کنندگان در این کنفرانس مستقل از وزن سیاسی امروزشان، برای آینده مردم در ایران به اندازه خود جمهوری اسلامی خطرناک و نفرت انگیز اند. حاکمیت جمهوری اسلامی، یک نظام مبتنی بر خرافه اسلام، طبیعی است که در مقابل خود علاوه بر مردم آزادیخواه و طبقه کارگر، دهها نوع خرافه کثیف تر از جنس ناسیونالیسم ایرانی و قوم پرستی به بار آورده است. کنفرانس اخیر واشنگتن یکی از آنهاست.

۱- این تجمع بلحاظ ترکیب شرکت کنندگان، تجمع “رنگینی” بود؛ انواع و اقسام باندهای قومی و دست ساز که زیر چتر “کنگره ملیت های فدرال” سالهاست توسط دولت آمریکا برای روز مبادا در ترشی خوابانده شده اند، همراه با بخشی از ناسیونالیست های عظمت طلب ایرانی -این نورچشمی های امریکا- حضور به هم رساندند. خلاصه “رنگین کمانی” بود متشکل از قوم پرستان فارس و کرد و ترک و عرب و بلوچ و غیره. اینها رفته بودند تا به دولت آمریکا اعلام کنند که نسخه قابل اتکایی برای مهر قومی زدن و ملی زدن به مبارزه مردم ایران علیه رژیم اند؛ به دولت آمریکا اعلام کنند که نه تنها دست کمی از مجاهدین ندارند بلکه میتوان در آینده تحولات سیاسی ایران حساب به مراتب ویژه تری برای این کنتراهای قومی – ملی باز کرد. اگر مجاهدین به عنوان یک سکت مذهبی همیشه ظرفیت ارتجاعی خود را در خدمت سیاست آمریکا جهت از هم پاشاندن شیرازه مدنیت در جامعه ایران اعلام کرده، چرا جریانات قوم پرست و ناسیونالیست مربوطه  نتوانند نقش تفنگچی و سر گردنه بگیر سیاست آمریکا در ایران را بازی کنند؟!

۲- تمامی مقدمات تشکیل “ارتش های آزادیبخش” در کسوو و مقدونی و سوریه، اینبار در کنفرانس واشنگتن و برای ایران تجدید حیات یافته اند. بویژه هنگامیکه کنفراس با هلهله شرکت کنندگان اش برای سخنرانی یکی از ژنرال های آمریکایی که تاکید کرد “دونالد ترامپ و همچنین وزیر خارجه آمریکا مقید و متعهد به تغییر رژیم در ایران اند”.

این سناریو و این نوع تغییر رژیم نه از تاریخ گذشته مردم ایران، نه از انقلاب ۵۷ و نقش برجسته کارگران صنعت نفت در تحولات سیاسی جامعه ایران، نه از نقش و دخالت نیروهای کمونیست و آزادیخواه در مبارزه برای به زیر کشیدن جمهوری اسلامی، و نه از خیزش سراسری محرومین در دیماه گذشته در نیامده است. این کنفرانس و این سناریو نویسی قومی تحت نام “اپوزیسیون و آلترناتیوسازی” توسط جبهه اپوزیسیون راست، سیاست رسمی آمریکا بعد از پایان جنگ سرد است؛ ادامه همان استراتژی شکست خورده آمریکا است که بنام “نظم نوین جهانی”، باندهای کثیف قومی – مذهبی را تحت عناوین “ارتش های آزادیبخش” در یوگوسلاوی و عراق و سوریه و لیبی و … براه انداختند. ادامه همان سیاستی است که انقلابات شمال آفریقا و بهار عربی را به خون کشید و داعش و جبهه النصر را به “جامعه جهانی” هدیه داد.

پر و بال دادن دوباره به عنصر قومیت و ملیت در سیاست ایران از جانب این اپوزیسیون با پشتیبانی آمریکا، آنهم بعد از خیزش های سراسری محرومین در دیماه گذشته که به چیزی کمتر از سرنگونی رژیم، رفاه و برابری و آزادی رضایت نداده، کوشش جهت منکوب کردن مبارزه مردم برای آزادی و برابری است. داعشیزه کردن مبارزه آزادیخواهانه و مساوات طلبانه توده مردم است؛ تلاشی کثیف برای قیچی کردن دخالت پایین جامعه در سیاست است؛ علیه اتحاد عمیق طبقه کارگر و محرومین حول یک پلاتفرم و سرنوشت مشترک، حول مطالبات رفاهی و حقوق جهانشمول انسان در برابر جمهوری اسلامی است. تلاش برای راه اندازی گروه های فالانژ قومی – مذهبی بخشی از تقابل و “مبارزه” دنیای دیروز بوش ها و بلرها و امروز ترامپ ها، با پا درازی و تهدیداتی است که جمهوری اسلامی در منطقه متوجه “دمکراسی” پنتاگونی کرده است.

اینجاست که بر متن حقنه کردن هویت قومی و ملی به شهروندان، ناگهان “حزب تضامن دمکراتیک اهواز”، “زحمتکشان کردستان عبدالله مهتدی”، “حزب ملت ترک آذربایجان”، “حزب مردم بلوچستان”، با همراهی سلطنت طلبان دو آتشه و “ستاره های” آشنایی در صحنه سیاست ایران مثل نوری زاده، محسن سازگارا، شهریار آهی، جمشید چالنگی و … ساخته پرداخته می شوند و دفتر و دستک و مقر باز می کنند. دامن زدن به نفاق قومی و مذهبی در صفوف مبارزه مردم، پاره کردن شکم شهروندان تحت عنوان “اعاده حقوق قومی و مذهبی مردم” چه با قمه مجاهد و چه با مترسک قومی این عالیجنابان، هسته اصلی آلترناتیو اپوزیسیون راست در تحولات آتی ایران و بویژه بعد از خیزش های دیماه است. نهایت احساس مسولیت جریانات ناسیونالیست و قومی در این خلاصه می شود که نقش معماران پشت صحنه سناریوی سیاه  برای جامعه ایران را بازی کنند. تلاش برای دامن زدن به خصومت ناسیونالیستی چه در سطح عظمت طلبانه آن و چه تحت نام افیون عامیانه حقوق “اقوام و ملیت ها”، سناریوی فوق ارتجاعی دولت امریکا و اپوزیسیون راست و قومی در مقابل سرنوشت جامعه ایران است.

۳ – طبقه کارگر ایران از تجربه انقلاب ۵۷ آموخته است که تنها با اتکا به حزب خود و صف مستقل خود به پیروزی میرسد.  امروز و بویژه بعد از خیزش های دیماه، طبقه کارگر بار دیگر با عوامفریبی اپوزیسیون بورژوایی روبرو است؛ اما بی اعتنائی طبقه کارگر و محرومین در دیماه به آلترناتیو سازی این اپوزیسیون و پیش بردن مبارزه خود علیه کلیت جمهوری اسلامی نشان داد که رؤیای ارتجاعی قومی – ملی کردن مبارزه مردم و تبدیل طبقه کارگر به ابزار دست بدست شدن قدرت میان بخشهای مختلف بورژوازی، پوچ است. این نقطه قدرت عظیم طبقه کارگر در ایران و مشکل اصلی کل بورژوازی ایران برای به بازی گرفتن این طبقه در دوره آتی است. این درجه از خودآگاهی طبقاتی محور اصلی شکل دادن به یک جنگ طبقاتی علیه جمهوری اسلامی، و به پیروزی رساندن انقلاب کارگری است. حزب حکمتیست با اتکا به این واقعیت براى سرنگونى جمهورى اسلامى و پیروزی انقلاب کارگری مبارزه میکند.

مقابله با جمهوری اسلامی بعنوان ارتجاع حاکم بدون مقابله با سناریوها و طرح های اپوزیسیون عوامفریب راست، بدون مقابله با جریانات فاشیست قومی – مذهبی، ممکن نیست. باید میدان مانور این سناریوها را تنگ کرد و این احساس مسولیت را از هر نیرویی که اندک منفعتی در قبال سرنوشت مدنیت در جامعه ایران دارد، می طلبد. ما حزب حکمتیست، در راه ایجاد سدی هستیم در مقابل طرح ها و آلترناتیو های اپوزیسیون راست و مخاطراتی که در مسیر سرنگونی جمهوری اسلامی جامعه را تهدید کند. پرچم و پلاتفرم ما “منشور سرنگونی جمهوری اسلامی” است. سرنگونی که در عین حال و همزمان سنگر دفاع از مدنیت جامعه در مقابل معماران سوریه ای کردن ایران است. به این حزب باید پیوست و این سنگر را قدرتمندتر کرد. مردم ایران آزادی و برابری می خواهند؛ مردم ایران جمهوری اسلامی را نمی خواهند و همین را باید بگویند. این پرچم کمونیسم کارگری و پرچم ماست. این پرچمی است که جنبش رهایی و برابری انسانها را به پیروزی میرساند. با چشم باز باید انتخاب کرد! باید دور این پرچم حلقه زد و متحد شد.

Share on print
Share on facebook
Share on twitter
Share on linkedin
Share on google
Share on pinterest
Share on tumblr
Share on telegram
Share on whatsapp
Share on email